دلنوشته احساسی پژمان جمشیدی برای مهرداد میناوند

به گزارش عکس پارسی، پژمان جمشیدی از مهرداد میناوند در بهت عجیبی فرو رفته است و به شدت غمگین است.

دلنوشته احساسی پژمان جمشیدی برای مهرداد میناوند

به گزارش گروه ورزشی خبرنگاران، پژمان جمشیدی ستاره سال های نه چندان دور پرسپولیس که در تیم ملی نیز چند سالی با مهرداد میناوند هم تیمی بود، یادداشتی احساسی برای مهرداد میناوند نوشته. او از اولین باری که میناوند را دیده آغاز نموده و بعد به روزهایی رسیده که به قول خودش داداش کوچیکه میناوند شده بود...

این یادداشت را در ادامه می خوانید:

مهرداد جانم سلام

مهرداد بهت گفته بودم اولین باری که دیدمت کی و کجا بود؟

میدونم تو یادت نیست.نبایدم یادت باشه.تو ستاره تازه پرنور شده فوتبالمون بودی و بعد از جام ملت های اسیا 96 و اون درخششت تو اون جام ، اومده بودی زمین شماره دو امجدیه که احتمالا کسی رو دیدار کنی.یادمه نفسمون بند اومده بود دیدیمت.شک ندارم همه بچه هایی که اونجا بودن و اتفاقا همه هم تقریبا هم سن و سالت بودیم ارزو داشتیم روزی کمی شبیه تو بشیم.به صندلی تو برسیم.سال ها گذشت و هم بازی شدیم تو تیم ملی.هیچوقت نشد این خاطره رو بهت بگم.نشد بگم تو کجا و من کجا.هرچند چیزی که عیان بود چه حاجت به بیان بود.

چقدر به هم نزدیک شدیم.هروقت ایران بودی خراب میشدم سرت.یادته خونمون تقریبا تو یه کوچه بود.شده بودم داداش کوچیکه.

میومدم و کلی راجب فوتبال حرف میزدیم و کلی با اریا تو هال اون خونتون که لعنتی یه پله بیخود هم وسطش داشت فوتبال بازی میکردیم و تازه بعدش یه شبایی میرسیدیم به مراسم بذل و بخشش.

اخر شب که میخواستم برم در کمدتو باز میکردی و میگفتی اینارو از اتریش اوردم هنوز نپوشیدم ، هرکدومو دوست داشته باشی و برنداری ازت ناراحت میشم.

منم اوایل روم نمیشد ولی به مرور پررو شده بودم و برمیداشتم و تو هیچوقت حتی نگاه نمیکردی چی برداشتم و چندتا برداشتم.

مهرداد یادته ماه رمضونا دم سحر دوتایی میرفتیم ولیعصر ، آش میخوردیم ، حلیم میخوردیم ...

مهرداد سالگرد ازدواجت یادته کی بود.

بازی اخر اولین دوره لیگ برتر

اومدی ورزشگاه و روسکوها نشستی و بعد از قهرمانی اومدی بغلم کردی و گفتی شب دیرنیایا . هومن و مامک و مامان و بابا رو هم بیار

اخی مامانمم بود.چقدر خوش گذشت.بعد از قهرمانی و کنار تو

اخرین شبم که با هم بودیم و حتما یادته

چیزی نگذشته ازش که

اخه پسر تو چرا تلفنو برداشته بودی به همه زنگ میزدی و حال همه رو میپرسیدی اون شب

چیزی میدونستی مهرداد؟ جون پژمان میدونستی میخوای تنهامون بذاری؟

نگو نه که باورم نمیشه

اخه چطوری میشه اونجوری با هیجان به همه زنگ بزنی و هی به من بگی بیا فلانی رو هم بگیریم

به سهراب زنگ زدیم ، به کوروش بختیاری زاده، به حسام به امیر به علی کریمی به ...

رفیق ، داداش بزرگه ، این رسمش بود؟

من که هیچکدوم از محبتاتو جبران نکردم

اخه بامعرفت تو تازه آغاز نموده بودی دوباره ، دوماد شده بودی ...

اخه دلم برات تنگ میشه که

دل من چیه ، دل همه مردم برات تنگ میشه

دل همه هوادارات

پاشو ببین استقلالیا دارن برات چیکار میکنن پسر

مگه میشه این همه کری بخونی و باز محبوب همه باشی

تو راست میگفتی

فوتبال بدون کری خونیاش که فوتبال نیست

باورم نمیشد وقتی بیمارستان بودی استقلالیا هم دلشون خون بود

مهرداد کمرم شکست با رفتنت عزیزم

دلم آتیش گرفته عزیز دلم

خدا پشت و پناهت

سفرت به خیر

مهرداد قول میدم هیچوقت و هیچ لحظه ای فراموشت نمیکنم.قول مردونه

منبع: خبرگزاری دانشجو
انتشار: 29 اسفند 1399 بروزرسانی: 29 اسفند 1399 گردآورنده: par30pix.ir شناسه مطلب: 1453

به "دلنوشته احساسی پژمان جمشیدی برای مهرداد میناوند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "دلنوشته احساسی پژمان جمشیدی برای مهرداد میناوند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید